دختره نشسته بود توی کتابخونه که یه پسری وارد شد و رفت کنار دختره آروم بهش گفت :ببخشید میتونم اینجا بشینم ؟؟؟دختره بلند داد زد :نه تو نمیتونی دوست پسر من بشی ...همه برگشتن و پسره رو نگاه کردن....پسره هم حالش گرفته شد رفت نشست سر یه میز دیگه ... چند دقیقه بعد دختره اومد کنار پسره آروم بهش گفت : من روانشناسی خوندم ....خوب میدونم منظور پسرا چیه ....پسره بلند داد زد : نه ماشین BMW ندارم ولم کن ...همه برگشتن دختره رو نگاه کردن دختره کلی خجالت زده شد ...پسره آروم به دختره گفت : منم حقوق خوندم ... خوب بلدم کسی رو توی جمع شرمنده کنم